سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش میراثى است گزین و آداب ، زیورهاى نوین جان و تن و اندیشه آینه روشن . [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
بیتاموج
  • کل بازدیدها: 4442 بازدید

  • بازدید امروز: 7 بازدید

  • بازدید دیروز: 0 بازدید
  • ازمشترک مورد نظر پاسخی دریافت نشد
    بیتا ( 89/1/21 ساعت 11:40 ص )

     نوازش - عشق آسمانی
    به خدا گفتم :
    - میشه لمست کنم ؟
    هوا ابری شد و
    بارون گرفت ...
    خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه
    خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه
    خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن
    خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه
    من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم
    من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم
    خدا جون می خوام یه عاشقی باشم برای تو
    که تو دستامو بگیری که دیگه هیچ جا نرم
    خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
    چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی ؟
    خدا جون , گم شدم اینجا , نکنه ندیدمت ؟
    آخ خدا جون , من دارم میشم شبیه خط خطی
    من دارم حل میشم اینجا , دارم عادت می کنم
    من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم
    این مترسکا دارن , قلبمو , آتیش می زنن
    آره من دارم , همین ها رو زیارت می کنم
    خدا جون , نمی کشی دست نوازش رو سرم ؟
    پس چرا بهم نمی گی که کنارشون نرم ؟
    آخه عشقی , که دارن این آدما , قلابیه
    شایدم گفتی بهم , من نشنیدم , که کرم ...
    کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
    من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین
    خدا جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
    خدا جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین

    ادامه مطلب...


  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    با تو
    با تو
    صدایم کن
    من آزادم
    کاش....
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================