بیتا ( 89/1/21 ساعت 1:58 ع )
=============================================================
بیتا ( 89/1/21 ساعت 1:46 ع )
با تو
به اوج می رسم
بی تو
به موج می روم
با تو
طلوع می کنم
بی تو
غروب می کنم
با تو
تمام لحظه هام
پُر از گل و ستاره ست
بی تو
دلم در سوگِ عشق
خالی تر از ترانه ست
با تو
سفید می شود شبم
بی تو،
به درد می رسد تنم
با تو
بهار می رسد ز راه
بی تو
خزان و آه و آه
با تو
تمام هستی ام به ریشه ست
بی تو
دلم ابری تر از همیشه ست
(دلم بارونی برای ناز چشمات ...)
|
=============================================================
بیتا ( 89/1/21 ساعت 1:45 ع )
صدایم کن ،
صدای تو شفابخش است
صدایت ،
غربت دیرین من را آشنا بخش است
صدایم کن
که از موج صدایت ، پر بگیرم
رهایم کن
که من لبخند را از سر بگیرم
تو می دانی
که دلتنگم صدای مخملینت را
تو می فهمی
که دلتنگم نوای ارغوان رنگ غمینت را
.....
=============================================================
بیتا ( 89/1/21 ساعت 1:42 ع )
هر دم و بازدم زندگی ام سرشار از نظم الهی است من آرام و متوازنم:لبریز از آرامش و تعادل
***هرآنچه را که آزارم داده است عفو میکنم.
***در درون وبرون،همه چیز و همه کس را عفو میکنم،همه چیزهای گذشته و حال و آینده را میبخشم.هر چیز و هر کس را که در گذشته و اکنون نیازمند بخشایش است میبخشم و همه را به شیوه ای مثبت عفو میکنم
***من آزادم ودیگران نیز آزادند اکنون همه چیز میان من ودیگران پاک شده و تا ابد نیز پاک خواهد ماند.
***من اکنون در میان روابط درست،افراد درست و اوضاع و شرایط درست قرار دارم. خدا کمکم می کند..
******قدرت کامیابی بخش خدا،به یکایک ثانیه های امروزم برکت میدهد تا هم اکنون و همین جا به عالیترین ثمرات نیکو برسم
***خدایا به تو و قانون عدالت تو توکل میکنمفمیدانم آنچه به من تعلق دارد نمی تواند از من باز گرفته شود.پس آرام و آسوده بر جای میمانم.
***خدا روزی رسان من است و هماکنون به همهی زوایای زندگی ام برکت میدهد تا شاهد سعادتمندی بیکران باشم.
***فرزانگی الهی درهای بسته را میگشاید،آنجا که دری نیست دری باز میشود
***در ذهن الهی از دست دادن وجود ندارد.هم اکنون اگر چیزی از دست داده ام برتر از آن به من باز میگردد.
***خواست من خواست خداست،پس میخواهم همه ی موهبت هایم را دریافت کنم.خواست خداست که برکت های بیکرانش را به من بدهد.پس میخواهم که هم اکنون واینجا سلامتی و شادمانی را به آغوش کشم....
=============================================================
بیتا ( 89/1/21 ساعت 1:31 ع )
کاش سراب خیالم با آب به پایان می رسید
کاش طناب نجاتم رنگ خون نداشت
کاش سهم من ازاین راه کوتاه خاطره بود
به رنگ آبی آسمان
کاش نگاهم راپرنمی کردم ازگل رز
تمام راه رابه محبت اون باغبونی رفتم
که یک روز گل محبت رانشانم داد
می نویسم:
به یاد روزهای انتظار
به یاد لحظه های فراق
به یاد چشمهای اشکبار
به یاد سینه های داغدار
می نویسم:
به یاد خلوت های غمبار
به یاد غروب های دلگیر
وطلوع حسرت بار
به یاد الهه ی پاک نجابت!
از تمام قصه های خود پر کشیده ام
وقتی که فرصت ماندن گذشته است
وقتی که از سکوت دلتنگ لحظه ها
تابوت مرگ به خانه ی من باز گشته است
باید برای همیشه بمانم در این غروب؟
باید که غصه وغم را صدا کنم ؟
باید که غرق در لحظه ی دلتنگیم شوم؟
نه هرگز چنین نخواهم کرد
من خواهم ماند زیرا.....
دربن بست هم راه آسمان بازاست
=============================================================
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
=============================================================
